جدول جو
جدول جو

معنی وعده جا - جستجوی لغت در جدول جو

وعده جا
(وَ دَ / دِ)
وعده جای
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وعده گاه
تصویر وعده گاه
جای قرارداد، محلی که برای ملاقات معین شده
فرهنگ فارسی عمید
(وَ دَ / دِ)
جای قرارداد، محل ملاقات. میعاد. میعادگاه
لغت نامه دهخدا
(گِ دَ / دِ)
ساحتی مدور. فضایی کوچک تر از میدان. جای گرد
لغت نامه دهخدا
(وَ دَ / دِ)
وعده جای. جای قرار دادن. (ناظم الاطباء). جایی که با هم وعده کنند. (آنندراج) :
وعده گاه گرم خوبان گوشۀ میخانه است
سرزمینی نیست غیر پای خم دلکش مرا.
رضی دانش (از آنندراج).
مباد روز قیامت به وعده گاه آیی
که دل نشسته در آنجا به انتظار هنوز.
عرفی (از آنندراج).
، هنگام و زمان قرارداد. (ناظم الاطباء) :
چون رسید آن وعده گاه وروز شد
آفتاب از شرق اخترسوز شد.
مولوی.
، محل ملاقات. میعاد. میعادجای
لغت نامه دهخدا
تصویری از وعده جای
تصویر وعده جای
بنگرید به وعده گاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرده جا
تصویر گرده جا
فضایی مدور کوچکتر از میدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وعده گاه
تصویر وعده گاه
پیمانگاه، دیدارگاه جای قرارداد، زمان قرار داد، محل ملاقات میعاد: (عاشق شیدا در ساعت معین در وعده گاه حاضر شد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وعده گاه
تصویر وعده گاه
محل ملاقات، میعاد
فرهنگ فارسی معین
پاتوق، قرار، میعاد
فرهنگ واژه مترادف متضاد